نشست در تب حال و هوای چشمانت

کسی که لک زده قلبش برای چشمانت


بهشت را به بها میدهند شکی نیست

نشان چشم چرانی بهای چشمانت


برای خلق چنین نقش های دلچسبی

چقدر حوصله کرده خدای چشمانت


درون قاب نگاهت کشیده است انگار

دو بچه آهوی زیبا به جای چشمانت


سکوت کرده ای اما غمین و بغض آلود

به گوش میرسد اینک صدای چشمانت


نگاه من به تنش کرده جامه ی احرام

مگر قدم بزند در صفای چشمانت