آذین بسته شهر برای شما  ولی

اصلا خبر نشد ز عشق خدا  ولی


من دلخوشم دوباره به این زرق و برق ها

این زرق و برق ها که ندارد صفا  ولی


شکر خدا کنیم که در کوچه های شهر

حرف از شما شده،آقا بیا،ولی


این جشن ها برای من آقا نمی شود

جشن بدون تو اصلا چرا؟ ولی


بگذار که ریسه ببندند برایتان

بگذار برقصند به پای  شما ولی


این انتظار به رقص و آواز کی شود ؟

باید دعا کنیم که یا ربنا،... ولی


ما بی خیال غیبت و روز ظهورتان

ما بی خیال ندبه و این جمعه ها  ولی


گفتند میرسی و به دنبال تو بهار

با خنده ای به گونه ی این شیعه ها ولی


یک روز می رسی منتقم عشق ما حسین

ای تک سوار ، یوسف زهرای ما  ولی


احساس می کنم که روضه به پا شود

با صحبت از حسینِ تو و کربلا  ولی


ای کاش که عمه زینبتان را نمی زدند

ای کاش نمی زدند به نیزه .... خدا، ولی ....