ما هیچ، ما نگاه

... خـــــــــدای امــــــــروز آبـی آبـی ... آبـــــــــــــــی تـــــــــر ...

۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

تمدن بشری

«هنگامی که کودکان به دانشمندان بزرگ چنان بنگرند که به موسیقیدانان و هنرپیشه های بزرگ مینگرند، آن‌گاه تمدن بشری به سطح بعدی میجهد.»
برین گرین

“When kids look up to great scientists the way they do to great musicians and actors, civilization will jump to the next level”
― Brian Greene

bgبرایان گرین (به انگلیسی: Brian Greene) (زاده در ۹ فوریه۱۹۶۳، نیویورکفیزیکدان آمریکایی و یکی از نظریه‌پردازاننظریه ریسمان است. او از سال ۱۹۹۶ در دانشگاه کلمبیا به تدریس می‌پردازد. وی در ۱۲ سالگی آن چنان در ریاضی توانایی پیدا کرد که یک استاد دانشگاه به او خصوصی درس می‌داد. گرین در سال ۱۹۸۰ وارد دانشگاه هاروارد شد و لیسانس فیزیک گرفت. در سال ۱۹۹۶ دکترای خود را با بورس رودز در دانشگاه آکسفورد گرفت. گرین از سال ۱۹۹۶ تا کنون در دانشگاه کلمبیا به سر می‌برد. و به آموزش و پژوهش در کیهان‌شناسی و نظریه ریسمان می‌پردازد. پیش از این او در سال ۱۹۹۰ به دانشکدهٔ فیزیک دانشگاه کرنل پیوسته بود. وی استا دی خود را در سال ۱۹۹۵ در این دانشگاه گرفته است. گرین کتاب جهان زیبا را در سال ۱۹۹۹ نوشت که بسیار پرفروش بود و جایزه‌های جهانی بسیاری را از آن خود کرد. این کتاب به نظریه ریسمان و اِممی‌پردازد. پس از آن یک فیلم ۳ ساعتهٔ عامه‌فهم در شبکهٔپی‌بی‌اس که بر پایهٔ کتاب جهان زیبا ساخته شده بود موفقیت او را دوچندان کرد. کتاب جدید او ساخت کیهان نام دارد که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد و در آن از زمان و جهان سخن می‌رود.

{ویکی پدیا فارسی}

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

تعصب

علاقه ی شدید به هر چیزی تعصب می آفریند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

an independent reality

The views of space and time which I wish to lay before you have sprung from the soil of experimental physics, and therein lies their strength. They are radical. Henceforth space by itself, and time by itself, are doomed to fade away into mere shadows, and only a union of the two will preserve an independent reality. 

Hermann Minkowski, 1908, in an address to the Assembly of German Natural Scientists and Physicians

Minkowski was one of Einstein’s teachers, who, commenting on Einstein’s work on relativity, 
reputedly said something like, “I never would have expected that student to come up with anything
so clever.”

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

نادر ابراهیمی / نامه ۹


عزیز من!

روزگاری ست که حتی جوان های عاشق نیز قدر مهتاب را نمی دانند. این ما هستیم که در چنین روزگار دشواری باید نگهبان اعتبار شفاف و پر شکوه ، کهکشان شیری، و شهاب های فرو ریزنده باشیم...
شاید بگویی :« در زمانه ای چنین ، چگونه می توان به گزمه رفتن در پرتو ماهِ پُر اندیشید؟ » و شاید نگویی؛ چرا که پاسخ این پرسش را بارها و بارها از من شنیده ای و باز خواهی شنید.


   « آنکه هرگز نان به اندوه نخورد
   و شب را به زاری سپری نساخت
   شما را ای نیروهای آسمانی
   هرگز، هرگز، نخواهد شناخت»
    گوته


اگر فرصتی پیش بیاید – که البته باید بیاید – و باز هم شبی مثل آن شبهای عطر آگین رودبارک که سرشار است از موسیقی ابدی و پر خروش سرداب رود ، در جاده های خلوت خاکی قدم بزنیم ، دست در دست هم ، دوش به دوش هم، باز هم به تو خواهم گفت: گوش کن ! گوش کن بانوی من! در آن ارتفاع، کسی هست که ما را صدا می زند...
و تو می گویی : این فقط موسیقی نامیرای افلاک است...

ما هر گز کهنه نخواهیم شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

با مرغ پنهان


حرف ها دارم 
با تو ای مرغی که می خوانی نهان از چشم
و زمان را با صدایت می گشایی ! 
چه ترا دردی است 
کز نهان خلوت خود می زنی آوا
و نشاط زندگی را از کف من می ربایی؟

در کجا هستی نهان ای مرغ !
زیر تور سبزه های تر 
یا درون شاخه های شوق ؟
می پری از روی چشم سبز یک مرداب
یا که می شویی کنار چشمه ادارک بال و پر ؟
هر کجا هستی ، بگو با من .
روی جاده نقش پایی نیست از دشمن.
آفتابی شو!
رعد دیگر پا نمی کوبد به بام ابر.
مار برق از لانه اش بیرون نمی آید. 
و نمی غلتد دگر زنجیر طوفان بر تن صحرا.
روز خاموش است، آرام است.
از چه دیگر می کنی پروا؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

Tread softly because you tread on my dreams

HAD I the heavens' embroidered cloths

Enwrought with golden and silver light

The blue and the dim and the dark cloths

Of night and light and the half-light

I would spread the cloths under your feet

But I, being poor, have only my dreams

I have spread my dreams under your feet

Tread softly because you tread on my dreams


William Butler Yeats


اگر پارچه های بهشت دوز داشتم،
مزین به نور های زرین و نقره ای،
آبی و نیم روشن و تیره،
برای نیم روز و روز و شب،
پارچه ها را پیش پایت پهن می کردم:
اما من، در فقر خویش، تنها رویا هایم را دارم؛
بذر رویاهایم را آن جا که گام بر می داری افشانده ام؛
آهسته قدم بگذار چرا که به روی رویاهایم گام بر می داری.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

ای عاشق دیرینه من خوابت هست

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان

نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین

گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند

کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر

که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم

اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

خنده جام می و زلف گره گیر نگار

ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

چشمانت

نشست در تب حال و هوای چشمانت

کسی که لک زده قلبش برای چشمانت


بهشت را به بها میدهند شکی نیست

نشان چشم چرانی بهای چشمانت


برای خلق چنین نقش های دلچسبی

چقدر حوصله کرده خدای چشمانت


درون قاب نگاهت کشیده است انگار

دو بچه آهوی زیبا به جای چشمانت


سکوت کرده ای اما غمین و بغض آلود

به گوش میرسد اینک صدای چشمانت


نگاه من به تنش کرده جامه ی احرام

مگر قدم بزند در صفای چشمانت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

هیــــــچ...

من خالی‌ از عاطفه و خشم
خالی‌ از خویشی و غربت گیج و مبهوت بین بودن و نبودن
عشق،  آخرین  همسفر من، مثل تو منو رها کرد حالا دستام مونده و تنهایی‌ من


ای دریغ از من که بیخود مثل تو گمشدم , گمشدم تو ظلمت تن
‌ای دریغ از تو که مثل عکس عشق هنوزم داد میزنی‌ تو آینه من 

وای  گریمون  هیــــــچ ، خندمون هیــــــچ ، باخته و برندمون هیــــــچ

تنها آغوش تو موند غیر از اون هیــــــچ

ای, ‌ای مثل من تک و تنها دستمو بگیر که عمر رفت، همه چی‌ تویی زمین و آسمون هیــــــچ

بی‌ تو می‌میرم همه ی  بود و نبود بیا پر کن ‌منو ای خورشید دل سرد
 ی‌ تو می‌میرم، مثل قلب چراغ

نور تو بودی کی‌ منو از تو جدا کرد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.