ما هیچ، ما نگاه

... خـــــــــدای امــــــــروز آبـی آبـی ... آبـــــــــــــــی تـــــــــر ...

۱۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

conflict between science and religion

“A scientific discovery is also a religious discovery. There is no conflict between science and religion. Our knowledge of God is made larger with every discovery we make about the world.”

–Joseph H. Taylor, Jr., who received the 1993 Nobel Prize in Physics for the discovery of the first known binary pulsar, and for his work which supported the Big Bang theory of the creation of the universe.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

یا صنم، یا صنم، یا صنم …، یا صمــــــــــــد

نقل کرده‌اند روزی بت پرستی در مقابل بت خود نشسته بود و نجوا می کرد: «یا صنم، یا صنم، یا صنم …»

تا اینکه ناگاه زبانش گرفت و به جای «یاصنم» گفت: «یا صمد

بلافاصله ندا آمدلبیک یا عبدی

ملائکه به اعتراض گفتند پروردگارا وی به اشتباه نام شما را به زبان آورده قصدش سوی دیگریست!

خداوند جواب داد: «از ما به دور ست که بنده ای ما را صدا زند و ما پاسخش ندهیم



پی نوشت:  مرام خداوند اینگونه است، امشب به سراغش رویما  اگر  «یا صنم» هایمان به «یاصمد» تبدیل شود از خوش اقبالی ماست،‌ مواظب باشیم  «یاصمد» مان به «یاصنم» یا «یاسمن» تبدیل نشود!


هوای رابطه ی مان با خدا را بیشتر داشته باشیم!

یاحق! التماس دعا

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

دمی با پروین اعتصامی

مادر موسی، چو موسی را به نیل


در فکند، از گفته‌ی رب جلیل

خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه


گفت کای فرزند خرد بی‌گناه

گر فراموشت کند لطف خدای


چون رهی زین کشتی بی ناخدای

گر نیارد ایزد پاکت بیاد


آب خاکت را دهد ناگه بباد

وحی آمد کاین چه فکر باطل است


رهرو ما اینک اندر منزل است

پرده‌ی شک را برانداز از میان


تا ببینی سود کردی یا زیان

ما گرفتیم آنچه را انداختی


دست حق را دیدی و نشناختی

در تو، تنها عشق و مهر مادری است


شیوه‌ی ما، عدل و بنده پروری است

نیست بازی کار حق، خود را مباز


آنچه بردیم از تو، باز آریم باز

سطح آب از گاهوارش خوشتر است


دایه‌اش سیلاب و موجش مادر است

رودها از خود نه طغیان میکنند


آنچه میگوئیم ما، آن میکنند

ما، بدریا حکم طوفان میدهیم


ما، بسیل و موج فرمان می‌دهیم

نسبت نسیان بذات حق مده


بار کفر است این، بدوش خود منه

به که برگردی، بما بسپاریش


کی تو از ما دوست‌تر میداریش

نقش هستی، نقشی از ایوان ماست


خاک و باد و آب، سرگردان ماست

قطره‌ای کز جویباری میرود


از پی انجام کاری میرود

ما بسی گم گشته، باز آورده‌ایم


ما، بسی بی توشه را پرورده‌ایم

میهمان ماست، هر کس بینواست


آشنا با ماست، چون بی آشناست

ما بخوانیم، ار چه ما را رد کنند


عیب پوشیها کنیم، ار بد کنند

سوزن ما دوخت، هر جا هر چه دوخت


زاتش ما سوخت، هر شمعی که سوخت

کشتی زاسیب موجی هولناک


رفت وقتی سوی غرقاب هلاک

تند بادی، کرد سیرش را تباه


روزگار اهل کشتی شد سیاه

طاقتی در لنگر و سکان نماند


قوتی در دست کشتیبان نماند

ناخدایان را کیاست اندکی است


ناخدای کشتی امکان یکی است

بندها را تار و پود، از هم گسیخت


موج، از هر جا که راهی یافت ریخت

هر چه بود از مال و مردم، آب برد


زان گروه رفته، طفلی ماند خرد

طفل مسکین، چون کبوتر پر گرفت


بحر را چون دامن مادر گرفت

موجش اول، وهله، چون طومار کرد


تند باد اندیشه‌ی پیکار کرد

بحر را گفتم دگر طوفان مکن


این بنای شوق را، ویران مکن

در میان مستمندان، فرق نیست


این غریق خرد، بهر غرق نیست

صخره را گفتم، مکن با او ستیز


قطره را گفتم، بدان جانب مریز

امر دادم باد را، کان شیرخوار


گیرد از دریا، گذارد در کنار

سنگ را گفتم بزیرش نرم شو


برف را گفتم، که آب گرم شو

صبح را گفتم، برویش خنده کن


نور را گفتم، دلش را زنده کن

لاله را گفتم، که نزدیکش بروی


ژاله را گفتم، که رخسارش بشوی

خار را گفتم، که خلخالش مکن


مار را گفتم، که طفلک را مزن

رنج را گفتم، که صبرش اندک است


اشک را گفتم، مکاهش کودک است

گرگ را گفتم، تن خردش مدر


دزد را گفتم، گلوبندش مبر

بخت را گفتم، جهانداریش ده


هوش را گفتم، که هشیاریش ده

تیرگیها را نمودم روشنی


ترسها را جمله کردم ایمنی

ایمنی دیدند و ناایمن شدند


دوستی کردم، مرا دشمن شدند

کارها کردند، اما پست و زشت


ساختند آئینه‌ها، اما ز خشت

تا که خود بشناختند از راه، چاه


چاهها کندند مردم را براه

روشنیها خواستند، اما ز دود


قصرها افراشتند، اما به رود

قصه‌ها گفتند بی‌اصل و اساس


دزدها بگماشتند از بهر پاس

جامها لبریز کردند از فساد


رشته‌ها رشتند در دوک عناد

درسها خواندند، اما درس عار


اسبها راندند، اما بی‌فسار

دیوها کردند دربان و وکیل


در چه محضر، محضر حی جلیل

سجده‌ها کردند بر هر سنگ و خاک


در چه معبد، معبد یزدان پاک

رهنمون گشتند در تیه ضلال


توشه‌ها بردند از وزر و وبال

از تنور خودپسندی، شد بلند


شعله‌ی کردارهای ناپسند

وارهاندیم آن غریق بی‌نوا


تا رهید از مرگ، شد صید هوی

آخر، آن نور تجلی دود شد


آن یتیم بی‌گنه، نمرود شد

رزمجوئی کرد با چون من کسی


خواست یاری، از عقاب و کرکسی

کردمش با مهربانیها بزرگ


شد بزرگ و تیره دلتر شد ز گرگ

برق عجب، آتش بسی افروخته


وز شراری، خانمان‌ها سوخته

خواست تا لاف خداوندی زند


برج و باروی خدا را بشکند

رای بد زد، گشت پست و تیره رای


سرکشی کرد و فکندیمش ز پای

پشه‌ای را حکم فرمود، که خیز


خاکش اندر دیده‌ی خودبین بریز

تا نماند باد عجبش در دماغ


تیرگی را نام نگذارد چراغ

ما که دشمن را چنین میپروریم


دوستان را از نظر، چون میبریم

آنکه با نمرود، این احسان کند


ظلم، کی با موسی عمران کند

این سخن، پروین، نه از روی هوی ست


هر کجا نوری است، ز انوار خداست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

سلام کامران وفا!

FROM: http://www.sitpor.org/

متاسفانه اخیرا ملت ما دچار بیماری قهرمان سازی شده ! از یک سو خیلی وقته که قهرمانان نامی پیدا نشدند و از طرف دیگه  هم مردم  اینرسی زیادی برای تبدیل به قهرمان شدن دارند! برای نمونه مرحوم دکتر محمود حسابی معروف خودمان! از ایشان چه تصویری در ذهن ها نقش بسته است؟! اولین پاسخ به این سوال این است که پروفسور دکتر محمود حسابی(!)‌ فیزیکدان بزرگ ایرانی و شاگرد آلبرت آینشتاین است!خب، منصفانه دکتر حسابی خدمات زیادی به زیرساخت علمی کشورد کرده است، از این باب روحش شاد! ولی مرحوم حسابی نه فیزیکدان بزرگی بوده (به معنی که در اذهان عمومی است) نه شاگرد آینشتین! ملت ما بزرگش کرده اند تا مرهمی باشد برای زخم هایی که به خاطر تنبلی خودشان و پدرانشان وفرزندانشان(!) به وجود امده اند!

گاهی از اوقات به نحوی قهرمان سازی میکنند که قهرمان های موجود (خیلی از آنهایی که موجوب مباهات من و شما هستند) به گرد پایشان که نمیرسد هیچ،  همچنان گمنام می مانند! برای نمونه جناب کامران وفا! اگر قرار باشد نام ایرانیانی که به معنی واقعی کلمه فیزیک میدانند را ببریم باید نامی از کامران وفا حتما برده شود!

. از شما خواهش میکنم با رفتن به صفحه ی ایشون در تارنمای دانشگاه هاروارد سری به صفحه ی ایشون بزنید!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کامران وفا(به انگلیسی: Cumrun Vafa)‏ (متولد ۱۹۶۰ میلادی در تهران) استاد ایرانی-آمریکایی فیزیک در دانشگاه هاروارد است. او از فیزیک‌دانان برجسته در زمینه نظریه ریسمان میباشد. وی در سال ۲۰۰۸ میلادی موفق به دریافت جایزه دیراک شد.

کامران وفا

کامران وفا

کامران وفا در سال ۱۹۶۰ در تهران به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی خود را در دبیرستان البرز به پایان رساند و در سال ۱۹۷۷ به ایالات متحده آمریکا مهاجرت نمود. وی مدرک کارشناسی خود را در فیزیک و ریاضی از ام ای تی بدست آورد. کامران وفا در سال ۱۹۸۵ میلادی موفق به دریافت درجه دکتری خود با سرپرستی ادوارد ویتن از دانشگاه پرینستون شد. پس از آن وی عضو جونیور هاروارد شد که بعدها وی در همانجا یک کرسی جنیور گرفت. در سال ۱۹۸۹ به او یک کرسی ارشد (سینیور) پیشنهاد شد و از آن زمان تا کنون او در همانجا مشغول به فعالیت بوده است.

او هم اکنون یک استاد علوم دانر در دانشگاه هاروارد است.

پژوهش ها

کامران وفا یک نظریه پرداز در زمینه نظریه ریسمان است. پژوهش های وی بر روی ماهیت گرانش کوانتومی و رابطه بین هندسه و نظریه های میدانهای کوانتومی متمرکز شده است. او در جامعه نظریه ریسمان به خاطر کشف مشترکش با اشترومینگر شناخته می شود. این دو کشف نمودند که انتروپی بکنشتاین-هاوکینگ یک سیاهچاله را می توان با استفاده از حالتهای سالیتونی نظریه ابرریسمان بیان نمود. وی همچنین به خاطر توضیح رابطه بین هندسه و نظریه های میدان که از دوگانگی های ریسمانها بر می آید، شناخته می شود. (که منجر به فرضیه گوپاکومار-وفا شد). این موضوع با عنوان مهندسی هندسی نظریه های میدان کوانتومیشناخته می شود.در سال ۱۹۹۷ او نظریه اف را ارائه داد که جزو نظریه های شناخته شده در ابرریسمان است.

او همچنین علاقه مند به فهمیدن معنی نهفته دوگانگی های ریسمانها و همچنین تلاش در به کارگیری نظریه ابرریسمان برای حل مسائل حل نشده در فیزیک ذرات بنیادی (مانند مسئله سلسله مراتب و مسئله ثابت کیهان شناسی)، می باشد.

او مشارکتهای عمیقی در زمینه نظریه های ریسمان توپولوژیک و فهمیدن تقارن آینه ای و ساخت مدار-خمینه در نظریه ریسمان، داشته است.

او همچنین متولی شبکه ایرانیان برای دانش و نوآوری (NIKI) است.(نیازمند منبع)

افتخارات و جوایز

  • جامعۀ اعضای دانشگاه هاروارد، عضور تازه وارد، ۱۹۸۵ - ۱۹۸۸

  • NSF ریاست جمهوری جایزه محقق جوان، ۱۹۸۹

  • جایزه آلفرد پی اسلون، ۱۹۸۹

  • جایزه بنیاد پاکار، ۱۹۸۹

  • همکاری با آکادمی هنر و علوم آمریکا، ۲۰۰۵

  • نوبل AMS لئونارد ایسنبود برای ریاضی و فیزیک، ۲۰۰۸

  • مدال دایراک از آی سی تی پی، ۲۰۰۸

  • عضو آکادمی ملی علوم، ۲۰۰۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

اینجا عدالت را فقط در تهران تقسیم میکنند

میگویند تهران بد است، اخ است!

شهر شلوغیست و دود همه جا را گرفته! اگر آسم نگیری شانس اوردی! گرونی که بیداد میکنه دیگه اصلا حرفشم نزن!

اصلا تهرانی ها کجا را دارند بروند؟ نه جایی برای تفریح نه جایی برای گردششاید راحت پول در بیارند ولی به همون راحتی  باید خرج کنند!


اینها حرفاییه که به خورد مردم داده اند! منظورم از مردم، غیر تهرانی هاست (همان هایی که تهرانی ها صدایشان میزنند شهرستانی!) این گونه گفته اند تا خانه یشان را به قصد تهران ترک نکنند!

ولی باز هم مردم روانه تهران اند! میدانی چرا!؟ بیا تا برایت بگویم!

پول نفت در تهران خرج میشود. امکانات در تهران متمرکز است! شریف و تهران و علم و صنعت و بقیه مراکز معتبر  توی تهرانند! اگر قلبی قرار شود عمل شود بهتر است در تهران عمل شود! همین دکتر معتمدی خودمان یا خارج است یا تهران!

اگر کسی قرار باشد رییس جمهور شود باید حسابی دم تهرانی ها رو ببیند! برایشان آبشار مصنوعی و دریاچه بسازد! دولتمردان به حرف تهرانی گوش میدهند! چون اگر یک تهرانی اعتراض کند بد میشود اما یک خراسانی یا یک ترک یا ... پشمشان هم نیست! آب کرج را پمپاژ میکنند و با بهترین کیفیت تصفیه دست تهرانی‌ها میرسانند! به قدری که ملت میگویند آب تهران آدم را سفید میکنند! بله عزیز من تهرانی ها ناز پرورده اند! فرض کن فاجعه ی زاینده رود در تهران اتفاق افتاده بود: رودخانه زاینده رود از تهران میگذشت و ان موقع رودخانه را میخشکاندند و آب آن را به یزد و کرمان و غیره میدادند و آب تهرانی ها را هم جیره بندی میکردند! به نظرتان چه میشد؟! ایا مانند اصفهانی ها منتظر باران مینشستند؟! یا کفن پوش به خیابان می امدند و هزار زخم کهنه وا میکردند؟

اری دوست من ! من و تو شهرستانی هستیم چون بیرون از تهران زندگی میکنیم! من و تو باید تشنه بمانیم تا بقیه احساس تشنگی نکنند! شهر من باید آلوده ترین شهر ایران باشد ولی همچنان بگویند تهران آلوده است! زرین شهر باید مرکز بیماری ام اس دنیا باشد ولی هنوز نگرانی ها سمت تهران است!

اینجا عدالت را فقط در تهران تقسیم میکنند، اگر چیزی ماند  به شهرستان ها هم میدهند!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

ای حافظ شیرازی /آگاه به هر رازی!

این دقیق ترین فالیه که از حافظ گرفتم!

مسجد مقدس جمکران -  سحرگاه جمعه، ۴ مرداد ۹۲


دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش و از شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت می‌گردد جهان بر مردمان سختکوش
وان گهم درداد جامی کز فروغش بر فلک زهره در رقص آمد و بربط زنان می‌گفت نوش
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
گوش کن پند ای پسر و از بهر دنیا غم مخور گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید زان که آن جا جمله اعضا چشم باید بود و گوش
بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش
ساقیا می ده که رندی‌های حافظ فهم کرد آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

دابل چاکلت

جالب است...

قبلاها که تو بودی، دابل چاکلت هم خوشمزه‌تر بود!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

یک انزوای کامل

دلم یک انزوای کامل میخواهد...

دور از همه مردم شهر. دور از همه اطرافیان و آشنایان

دور از خانواده و دوستان نزدیک

دور از همه

حتی به دور از خاطرهایشان


یک انزوای کامل

یک سکوت فراگیر


شاید خدا باشد و بس!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.