ما هیچ، ما نگاه

... خـــــــــدای امــــــــروز آبـی آبـی ... آبـــــــــــــــی تـــــــــر ...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاطمه (س)» ثبت شده است

سالمان فاطمیست ممنونیم

فاطمه، علت است خلقت را
فاطمه، 
حرمت است حرمت را
فاطمه، فاطمه است، بی کم و کاست
فاطمه، زهره است ظلمت را ...
فاطمه، عصمت است بر مریم
فاطمه، عفت است بر هاجر
فاطمه، عزت است بر کعبه
نه فقط کعبه، بلکه بالاتر 
زینت فرش و قبله عرش است
از نگاهش فرشته میریزد
غنچه هم بی اراده زهرا
از دل خاک بر نمیخیزد
آب مهریه اش، زمین قرقش
پرده دارش خدا، ملک بنده اش
دامنش، پرورش دهنده اوست
ای به قربان پنج فرزندش
کاش حالا که نو بهار شده 
کاش حالا که غنچه روییده
کاش حالا که جان گرفته زمین
کاش حالا که سبز پوشیده
از مزارش نشانه ای هم بود
کاش می شد براش گل ببریم
آه مادر ببخش، شرمنده
چقدر ساده از تو میگذریم
هم زمان غصه میخورد بر تو
هم زمین گریه میکند بر تو
سالمان فاطمیست ممنونیم
هفت سین گریه میکند بر تو
بی تو حتی بهار، پاییز است
با تو تحویل میشود امسال
بتکان خانه دل ما را
یا محول الاحوال


صابر خراسانی

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

کَلِّمینی یا فاطِمَة

آقا به عجله آمد داخل اتاق و نگاهی به فاطمه علیه السلام کرد. نمی دانم علی چه حالی شد؟

 (أَخَذَ العَمّامَةَ عَن رَأسِهِ وَ حَلَّ أَزرارِهِ)

عمّامه اش را انداخت، عبایش را انداخت، دگمه ها را هم باز کرد، آمد.

 (جَلَسَ) نشست (حَتّی أخَذَ رَأسَها وَ تَرَکَهُ فی حِجرِهِ) سر زهرا علیه السلام را برداشت و در دامن گذاشت.

آقا یک بار زهرا را صدا زد، جواب نداد.

آخر فرمود: (کَلِّمینی یا فاطِمَة فَأنَا اِبنُ عَمِّکِ علی ابن ابیطالب)صدا زد: زهرا جان! با من یک کلمه حرف بزن من پسر عمویت علی هستم!

صدیقه طاهره (س) چشمش را باز کرد و گفت: (إنّی لا أَجِدُ المَوت الّذی لا بُدَّ مِنهُ وَ لا مَحیصَ عَنهُ) گفت: علی! عمر من به سر آمده و من مرگ را می یابم...

عکس از http://aboaftab.blog.ir/

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ک.