آمدی، خندهای زدی...
تمام فرمالیزمی که ساخته بودم فرو ریخت!
من مجددا فروکاهش کردم به حزینترین حالتم!
جان...
آمدی، خندهای زدی...
تمام فرمالیزمی که ساخته بودم فرو ریخت!
من مجددا فروکاهش کردم به حزینترین حالتم!
جان...
میدانی چه مدت است که نه دیدمت و نه شنیدمت؟
کسی میگفت که سعی کن عشق خاصیت تو باشد و نه ارتباط تو با یک شخص خاص.
به نظرم این ایده را میشود با یک مدل پسمانددار، مدل کرد. اما برای شروع باید کسی باشد تا خاصیت شکل بگیرد.
تو خاصیت من بودی. تو عشق من بودی. تو همه من بودی...
اکنون، بحرانیم! لااقل بیا بخوانمت چند سطری ...
«برخی در باره آثار شهادت حسینی تردید کردند! و آن را قیامی خواندهاند که
شکست خورده است؛ شگفتا! کدام جهاد و کدام جنگِ پیروزی بوده است که دامنه
فتوحاتش در سطح جامعه در عمق اندیشه و احساس و در طول زمان و ادوار تاریخ،
این همه گسترده وعمیق و بارآور باشد؟
حسین با شهادت «ید بیضاء» کرد، از
خون شهیدان «دم مسیحائی» ساخت که کور را بینا میکند و مرده را حیات
میبخشد…
اما نه تنها در عصر خویش و در سرزمین خویش، که «شهادت» جنگ نیست،
رسالت است؛ سلاح نیست، پیام است؛ کلمهای است که با خون تلفظ میشود.»
علی شریعتی
- دیدی بعد از اسپرسو خوردن یه عطش خاصی آدم میگیره؟
- آره خب
- بعضی از کافهها اسپرسو رو با یه لیوان آب خنک سرو میکنند که این عطش برطرف بشه بعدش.
- خب؟
- دیدی بعدش چه حس خوبی آدم پیدا میکنه؟ کافئین سر کیفت میکنه و اون لیوان آبه خنکت!
- اوهوم
- تو دقیقا همون حسی!
تغییر کردهام، خوب و بدش را نمیدانم!
آنچه مشهود است حال خوب این روزهای من است.
امسال به تو رای میدهم، هرچه بادا باد!
تا دنیا دنیاست لیلی همینه
مجنون بزرگ ترین احمق زمینه
لیلیِ منم رفت این قصه تکرار شد
الهی این لیلی خیر نبینه ...
آی لیلی آی لیلی لیلی
آی لیلی آی لیلی لیلی
آی لیلی آی لیلی لیلی
آی لیلی آی آی لیلی
(سینا حجازی)
اگر که غم برای توست ، غم به درد می خورد
غمت برای خوب بودنم به درد می خورد
نباید از یکی دو قطره اشک هم گذشت ، چون …
همین دو قطره اشک لاجرم به درد می خورد
بلند گریه می کنم ، هزار شکر این صدا …
برای روضه ی تو دست کم به درد می خورد
اگر چه سنگدل شدم ولی حسین ، قلب من
برای سنگ فرش در حرم به درد می خورد
اگر پرم به درد پر زدن نمی خورد ولی …
برای روی تیغه ی علم به درد می خورد
حسین اگر خودت نظر کنی به شعرهاى من
شبیه شعرهاى محتشم به درد می خورد
مدافع شعائر توایم با سلاح شعر
درست مثل اسلحه قلم به درد می خورد
دم حماسی میانه دار روضه گرم باد
شبیه ذوالفقار این دو دم به درد می خورد
هزار حج به زیر پای زائر تو ریخته
مسیر کربلا قدم قدم به درد می خورد
در آخرت تو را به جان مادرت قسم دهم
در آخرت فقط همین قسم به درد می خورد
عزیز فاطمه ! به فکر هیچ کس نمی رسید
برای دفن تو حصیر هم به درد می خورد
آرش براری
بچه که بودم، اگه یه موقع خوراکی چیزی میخوردم تو خیابون، مثلا اگه بستنی میگرفتم و تو راه خونه میخوردم، بابام دعوام میکرد. میگفت شاید یکی دلش ببینه و بخواد ولی نتونه بخره! راستش تا چند وقت پیش نمیفهمیدم این حرفو ولی تازگیا بهش رسیدم!
عزیزی که خوشحالیهاتو فریاد میزنی، کمی آرومتر، شاید خیلیا نمیتونند مثل تو خوشحال باشن. وقتی خوشحالی، زیاد بلندبلند ذوق نکن شاید بعضیا دلشون بشکنه.
خدا برای هم نگهتون داره! دست عشقتو بگیر ولی نه تو چشم بقیه! شاید یکی بدجور بخواد حتی به مدت چندثانیه جای تو بود.
چقدر زمونه عوض شده، چقدر قدیما حرفا لااقل به دل مینشست. چقدر گم شدیم ما. امون از دلهایی که هر روز به راحتی میشکنیم و انگار نه انگار!
من از این زمونه ماشینی تقلبی بیزارم.
به خدا دوستت دارم ای عزیزتر از جان!
ای کاش لااقل یک فرصت، فقط یک فرصت به من میدادی.
شانههای سرد تو، مرا دلسرد میکند از زندگی...
ولی دوستت دارم
هزاربار، در هر شب و روز فریاد خواهم زد
که دوستت دارم ای بیمعرفت
افسوس که این روزها، حتی دیدارهای کوتاه مدت هم از من دریغ شده.
حتی در تلگرام!
دوستت دارم
این تمام حرف من است٬