ما هیچ، ما نگاه

... خـــــــــدای امــــــــروز آبـی آبـی ... آبـــــــــــــــی تـــــــــر ...

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زلف» ثبت شده است

روزه دارم من

روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری، افطار رطب در رمضان مستحب است

روز ماه رمضان، زلف میفشان که فقیه
بخورد روزه ی خود را به گمانش که شب است

زیر لب، وقت نوشتن همه کس نقطه نهد
این عجب نقطه خال تو به بالای لب است

یا رب این نقطه ی لب را که به بالا بنهاد؟
نقطه هر جا غلط افتاد، مکیدن ادب است

شحنه اندر عقب است و، من از آن می‌ترسم
که لب لعل تو، آلوده به ماء العنب است

پسر مریم اگر نیست چه باک است ز مرگ
که دمادم لب من بر لب بنت العنب است

منعم از عشق کند زاهد و، آگه نبود
شهرت عشق من از ملک عجم تا عرب است

گفتمش ای بت من، بوسه بده جان بستان
گفت: رو کاین سخن تو، نه بشرط ادب است

عشق آنست که از روی حقیقت باشد
هر که را عشق مجازیست حمال الحطب است


گر صبوحی به وصال رخ جانان جان داد
سودن چهره به خاک سر کویش سبب است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

به شیدایی

یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

یک طرف

جان عاشق یک طرف یک موی لیلا یک طرف

کوچه‌ی محبوب یک سو کل دنیا یک طرف


مثل مجنون تار می‌بیند جهان را چشم من

می‌کشی از پنجره تا پرده‌ها را یک طرف


گردنم کج می‌شود، یک شهر می‌ریزد به هم

تا که می‌ریزد چنین آن زلف زیبا یک طرف


غرق در تعبیر خواب گیسوی آشفته‌ات

یک طرف صورت‌نگاران، اهل معنا یک طرف


در مصافی نابرابر می‌کشد روح مرا

گیسوانت یک طرف، آن خالِ تنها یک طرف


هست حق هم با اقلیت اگر زیباتر است

مردمک‌های تو یک سو، اهل تقوا یک طرف


با زبان گفتی برو، با چشم‌ها گفتی بیا

می‌رود دل یک طرف در عاشقی، پا یک طرف


منزوی گشتم از آن چشم بلاتکلیف تو

یک طرف هم رنگ جنگل، رنگ دریا یک طرف


سر به رسوایی کشد وقتی که با هم رو شود

حسن یوسف یک طرف، دست زلیخا یک طرف


در قمار عشق دائم سکه‌ها در چرخشند

یک طرف روی خوشی دارند اما یک طرف...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

سال نو مبارک

لحظه دیدار نزدیک است

 باز من دیوانه ام، مستم

باز می لرزد، دلم، دستم

باز گویی در جهانِ دیگری هستم

های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ!

 های! نَپَریشی صفای زُلفکم را، دست!

 آبرویم را نریزی، دل!

ای نخورده مست!

لحظه دیدار نزدیک است



 مهدی اخوان ثالث

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

ای عاشق دیرینه من خوابت هست

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان

نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین

گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند

کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر

که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم

اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

خنده جام می و زلف گره گیر نگار

ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

زلف تو

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.