مناجات

مناجات را که فراموش کنیم، موسیقی از دست می‌رود...

زخم قدیمی

زخم‌های قدیمی هیچ‌گاه خوب‌ نمی‌شوند، اگر می‌شدند که اسمشان زخم قدیمی نبود.

چه کسی می‌داند سهم هر کدام از ما چند زخم قدیمی‌است؟

کنده!

هنوزم دود از کنده بلند میشه!

شب امتحان

هیچ وقت شب امتحان چیزی نمی‌نوشتم! ولی خب امشب یه ذره فرق داره! 

تباه

 از تقوا به دور شدیم...

      زندگیمان تباه شد!

الحمد لله کما هو اهله

روز خوبیه برای شروع  :-)

 

             «الحمد لله کما هو اهله»

علی

در این دنیا چیزی بهتر از ذکر علی و هیچ نوایی به زیبایی یاعلی نیست!

سواران

    سواران خسته شدند، چه برسد به آنان که پیاده آمده بودند...

قبلا

یادمه قبلا تابستون که می‌شد کل هشت‌کتاب سهراب سپهری رو می‌خوندم. نمی‌دونم چی شد که یک‌دفعه دیگه اینکارو نکردم. البته چند ماه پیش حافظ رو هم از توی قفسه‌ی تختم برداشتم!

فکر کنم‌ باید برگردم به دوران قبل! احتمالا یه چیزی جاگذاشتم، شاید خودم رو...

وبلاگ

یادمه یه بار به عموم گفتم چه جوری باید وبلاگ بسازم، گفت: «دختر مستخدم اداره ما وبلاگ داره بعد تو بلد نیستی یه وبلاگ درست کنی؟!»

همین شد که من یاد گرفتم وبلاگ درست کنم! احتمالا اگه دختر مستخدم عموم‌ اینا وبلاگ نداشت، من یاد نمی‌گرفتم!

خیلی از چیزا رو همین‌جوری یاد گرفتم!