ما هیچ، ما نگاه

... خـــــــــدای امــــــــروز آبـی آبـی ... آبـــــــــــــــی تـــــــــر ...

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

در طلبت خواهم کوشید...

من یک بار عاشقت شدم. یادم نمی‌آید که درست از چه زمانی.  ۵ یا ۶ سال پیش بود. نه می‌دانستم که عاشقی یعنی چه و نه متوجه شده بودم که دلداده‌ات هستم. تا این‌که یک‌بار دوستی گفت، ببین عاشق شدی! عاشق فلانی! و من فهمیدم که آن شور و نشاط و کنده شدن از زمین به خاطر عشق است و تو! عجیب دورانی بود. با شکوه! مبارزطلب! از آن موقع هر روز عاشقت شدم. تا آن روز،  آن تکینگی! با جزئیات کامل به خاطر دارم. با تمام جزئیات سقوطم بر زمین را درک کردم.


بعد از آن روز، بارها عاشقت شدم، ولی عقل و منطق و روشن‌فکر بازی‌ها نمی‌گذاشتند که از زمین کنده شوم. امروز، دوباره عاشقت شده‌ام! با این تفاوت که می‌خواهم این خاصیت عاشقی را حفظ کنم، مستقل از اینکه تو را داشته باشم یا اصلا تو بخواهی مرا داشته باشی! من عاشقی را می‌خواهم و نه وصال را! تو را در بی‌نهایت می‌گذارم، و در طلبت خواهم کوشید...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

پاشو بیا

چرا نمیای شادیامو کامل کنی؟!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

نشدن‌ها

همه نشدن‌ها با تو آغاز شد. بعد از تو دیگر هیچ چیزی نشد. دست به خاکستر زدم طلا که نشد هیچ، به طلا هم که دستم خورد، خاکستری شد و بر باد رفت. حکایت عمر و جوانیمان هم همین‌گونه رقم خورد. بانو پس از تو، هر روز نمی‌شود. بیا برگرد، و مسبب شدن‌ها باش!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.