گیرم خیلی چیزها باشد که در پیری به خاطرشان برایت سبو به هم خواهند زد ...
تا آن روز، کنج عزلت گیر تا گنج معانی باشدت!
گیرم خیلی چیزها باشد که در پیری به خاطرشان برایت سبو به هم خواهند زد ...
تا آن روز، کنج عزلت گیر تا گنج معانی باشدت!
با هر کسی که حرف میزنم فکر میکند باید یک گفتگوی تمام منطقی داشته باشیم! بابا دندان روی جگر بگذار من یاوهام را بگویم. آدم یاوهگو که درجا متقاعد نمیشود! یا به صبر و زمان نیاز دارد یا به یک گوش شنوا؛ یک موقع اگر چیزی نگفتی خودش به یاوهگوییاش اعتراف کرد!
دلم اینجا تنگ است دلم اینجا سرد است
فصلها بی معنی آسمان بی رنگ است
من در زندگی متقاعد شدهام که گفتگو با خانواده هیچ موقع مشکلی را حل نمیکند. در بهترین شرایط مشکل جدید ایجاد نمیکند!
راستی منتظر بودم که پیغامی بدهی تبریکی بگویی! دو سه روزی گذشته، اشکالی ندارد! ولی من کماکان منتظرم...
سرد سرد است اینجا باز کن پنجره را
باز کن چشمت را گرم کن جان مرا...