از شدت بیقراری نه میتوانم بخوابم نه میتوانم در بیداری کاری کنم. من از این روزهای غیرقابل سپری شدن بیزارم...
از شدت بیقراری نه میتوانم بخوابم نه میتوانم در بیداری کاری کنم. من از این روزهای غیرقابل سپری شدن بیزارم...
محبوب من! بیا تا قبل ازآنکه دوباره دلم را بشکنی، حظ این زندگی را ببریم ...
منی که بدون کوچکترین جم خوردنی ساعتها به عکس تو خیره میشوم،
یا منی که شبهای زیادی را تا به صبح فقط با یاد تو بیدار ماندهام،
آیا گمان نمیکنی که در حضورت میتوانم فارغ از فضا و زمان، بیتوجه به همه چیز، غرق در تو شوم؟!