عمق کثافت، ژرفای وجود...
#ملحد
آنان که خاک را به نظر کیمیاکنند | آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند | |
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی | باشد که از خزانه غیبم دوا کنند | |
معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشد | هر کس حکایتی به تصور چرا کنند | |
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست | آن به که کار خود به عنایت رها کنند | |
بیمعرفت مباش که در من یزید عشق | اهل نظر معامله با آشنا کنند | |
حالی درون پرده بسی فتنه میرود | تا آن زمان که پرده برافتد چهها کنند | |
گر سنگ از این حکایت بنالد عجب مدار | صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند | |
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب | بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند | |
پیراهنی که آید از او بوی یوسفم | ترسم برادران غیورش قبا کنند | |
بگذر به کوی میکده تا زمره حضور | اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند | |
پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان | خیر نهان برای رضای خدا کنند | |
حافظ دوام وصل میسر نمیشود | شاهان کم التفات به حال گدا کنند |
بعید میدانم کسی، اینجا، عاشقانهای بسراید. اینجا را لجن فراگرفته و فکر مردم اینجا را پوچی...
او میفهمد که یک سوی این میدان تقلید و بیفکری و وادادگی ایستادهاست،
و میگوید: روشنفکری ما، باید بفهمد که روح غالب بر فرهنگش اسلام است.
علی شریعتی
مجموعه آثار، ج۲۰ص۲۸۵