«فیزیک تماشای بیرون جهان نیست، سلوک در ژرفای جهان است.»
آلبرت آینستین
بپرس این دستهای هرزه ی آماده ی چیدن
کجا بودند وقتی کالیات را تاب آوردم
سیه روزم از آن روزی که از گیسوی تو زلفی
رها در آسمان گشته به بختم سایه اندازد
تا حالا شده بری خونه بعد روی میزت یه چیزی باشه که خیلی دوستش داری، ولی قبل از این که بخوای کاملا خوشحالی کنی یه لحظه به این فکر کنی که ممکنه این برای تو نباشه؟!
به این «بودن و نبودن» میگند برهمنهی (superposition)!
خلاصه خیلی وقته که من در گیر این قبیل برهمنهیها هستم...