ما هیچ، ما نگاه

... خـــــــــدای امــــــــروز آبـی آبـی ... آبـــــــــــــــی تـــــــــر ...

۲ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

به تو شکایت می‌کنیم

خدایا آخر این چه روزگاری است که نه پیغمبرمان هست و نه اماممان! چه می‌شد که ما هم بر سر کوچه علی می‌رفتیم، صورت به روی جای پایش می‌گذاشتیم، زار می‌زدیم و درد دل می‌کردیم؟! این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.

پشت عینک آفتابی

امروز کسی را دیدم که در پس عینک آفتابی‌اش در نگاه اول شبیه تو بود. همان نگاه اول وجودم را لرزاند، یادت افتادم، دلتنگت شدم ولی نبودی!

نبودنت بر تمام جانم نشست. دوباره با خودم مرور کردم که چرا نگاه تو هیچ‌گاه قسمت من نشد! سهم من از این زندگی چیست؟

بی تو چیزی برایم دوست داشتنی نیست.

بیا...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ک.